-
پایان نادعلی چهارگوشلی؛ پایان کلیدر (از زاویه دید اینجانب)
جمعه 20 بهمنماه سال 1402 11:08
نادعلی چهارگوشلی از دل تاریکی پیش آمد، بیل برگرفت و به گور درون شد، به کندن گور. یک ستاره راست بر چهره او و نعش می تابید. نادعلی احساس می کرد با هر بیل که از خاک پر می کند و از گور بیرون می ریزد، مارها از او دور می شوند. این حقیقت داشت که همچنان که گور مرد را مهیا می نمود، ماری و مارهایی از او و از گور دور می شدند و...
-
کتاب صوتی کلیدر
یکشنبه 15 مردادماه سال 1402 20:41
به بهانه شروع مجدد اینجانب به خوانش کلیدر ، اثر جاودانه رمان و ادبیات فارسی، به قلم استاد محمود دولت آبادی ، برای دومین بار، بعد از 19 سال! این بار با کتاب صوتی با صدای آرمان سلطان زاده و ده ها گوینده دیگر و موسیقی کیهان کلهر که در واقع اثر را از شکل یک کتاب صوتی معمولی فراتر نموده، تبدیل به "نمایشنامه...
-
برای خود نازنینت
جمعه 19 خردادماه سال 1402 22:36
این وبلاگ یه مدته که داره خاک می خوره، چه میشه کرد مشکلات و سرگرمی های زندگی اجازه نمیده! شایدم از تنبلیه! این متن رو صرفاً برای این دارم می نویسم که متوجه شدم اومدی و سر زدی اینجا. برام پیغام گذاشتی و یه چیزایی رو از سر دل نوشتی برام! یه جورایی درد دل کردی! اما چون راهی وجود نداشت که پاسخت رو مستقیم بدم که تو هم...
-
محمد رسول الله
چهارشنبه 16 آبانماه سال 1397 22:22
فیلم محمد رسول الله مجیدی اشکالات ریز و درشت کم نداره؛ مثلاً موسیقی فیلم با اینکه قشنگه ولی اصلا عربی نیست و به محیط فیلم نمی خوره، اگرچه کارگردان برای اون دلیل داره و فکر می کنم دلیلش اینه که فیلم، یه فیلم ماوراییه و موسیقیش هم اگرچه به جغرافیای حوادث نمی خوره ولی ماوراییه و به معنا کمک می کنه. یا مثلاً اینکه معماری...
-
یک فیلم، هزار خاطره
شنبه 4 فروردینماه سال 1397 17:07
آنچه که این فیلم را از سایر فیلم های هندی زمان خود در تاثیر گذاری بر ما متمایز می ساخت، مواجهه با یک داستان کاملا عاشقانه و پاک به همراه پایان بندی غم انگیز و در عین حال سنجیده بود. همچنین ترانه ها و ملودی های عاشقانه، فضاهای زیبای روستایی و عناصر مربوط به این فضاها مانند رودخانه، مزارع و درختان، اتوبوس، جاده های بین...
-
به مناسبت درگذشت مرحوم دکتر ابراهیم یزدی
جمعه 10 شهریورماه سال 1396 19:18
تا حالا شده حرفی عقیده تون باشه ولی ندونین چطور باید بگین، یا چطور مطرحش کنین؟ مثلا اینکه بترسین دیگران نفهمن و یا متوجه اون نشن ؟ بعد یه بار اون عقیده رو از زبون یکی دیگه میشنوین، یه بزرگی اونو بیان میکنه و اونوقت شما هم شیر میشین و بالاخره شما هم با سر بالا اون حرف رو می زنین؟ من عقیده خودم رو امشب از زبون یه استادی...
-
درباره کاریکلماتور
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1396 13:28
(1) پرویز شاپور را اغلب با نوشته های کوتاه یک یا دوجمله ای و اغلب طنزآمیزش می شناسند که اولین بار توسط او خلق گردید و احمد شاملو نام کاریکلماتور(کاریکاتور کلمات) را بر آن ها نهاد. در واقع شاپور پدر کاریکلماتور است اما نام این فرزندش را، شاملو انتخاب کرده است! بر سنگ مزارش، این کاریکلماتور حک شده است: «قلبم پرجمعیت...
-
اسکار های اصغر فرهادی و پیام نوروزی پرویز صیاد
یکشنبه 13 فروردینماه سال 1396 21:42
همچنان مانند بسیاری دیگر از منتقدین، معتقدم بهترین فیلم اصغر فرهادی «درباره الی» است. جایزه جشنواره های خارجی خصوصاً اسکار که باز به عقیده بسیاری از منتقدین، سیاسی است، امریست علی حده که نمی بایست در اولویت نخست توجه ما قرار گیرد. علی هذا فیلم «جدایی نادر از سیمین» که گفته شد جایزه اسکار توسط دولت برای آن گرفته شده،...
-
درباره مرگ عباس کیارستمی
یکشنبه 20 تیرماه سال 1395 23:07
فیلم تشییع جنازه اش را دیدم! باورم نمیشد رفتنش را! رفتن مردی که به همه ما امید به زندگی می داد! راست گفت مسعود کیمیایی: انقدر ماندگاری دارد که حتی با رفتن جسمش، به اندازه تاریخ بماند . او نمی میرد تا وقتی باد در گندمزارها می پیچد؛ تا وقتی آب می ریزد پایین و اسب ها می نوشند؛ تا وقتی توتستان ها به انسان ها زندگی می...
-
عشق های کودکی
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1394 10:46
داشتم عشق های قدیمی را توی ذهنم مرور می کردم. خاطرات روزها، هفته ها و ماه های گذشته! سال های دور و نزدیک! شاید اولین هایش بر می گردد به دوران کودکی، که شخصیت آدم ها هرچه دارد مربوط به آن دوران است. نمی دانم شاید یک بار در یکی از داستانهای محسن مخملباف خوانده بودم که کودکی شش هفت ساله عاشق میشد و یا مثلاً قصه فیلم درخت...
-
واکسن های فرهنگی و بهداشت روان
دوشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1394 14:46
مدت کوتاهیه خواهرم توی یه مرکز بهداشت حاشیه شهر کار می کنه، طرحی که به تازگی از طرف وزارت بهداشت برای مناطق حاشیه ای شهرهای کوچک تصویب شده و داره اجرا میشه تا مثلا به وضع بهداشتی و درمانی اونها رسیدگی بیشتر و بهتری بشه. امروز ظهر اومده بود خونه و می گفت از طرف ستاد اومدند اونجا و برای قسمتهای مختلف ساختمان (که البته...
-
تنهاترین سردار
شنبه 22 آذرماه سال 1393 20:41
وقتی پیش نویس این متن به پایان رسید، قبل از ویرایش آن، کمی دلمرده و دلچرکین بودم از این فکر که یکباره به مغزم خطور کرد. اینکه در این متن هم شاید مثل خیلی های مشابه، نویسنده مثلاً به قصد دفاع از صلح امام حسن، ابتدا صلح ایشان را برسرشان می کوبد و سپس برای خودنمایی شروع به دفاع کردن می کند که این ذهنیت علاوه بر اینکه به...
-
در تاکسی
سهشنبه 4 آذرماه سال 1393 18:56
سوار تاکسی شدم تا سر خیابان جمال زاده پیاده بشم؛ برای ناهار آش بخورم و برم دنبال زندگیم. راننده پسر جوانی بود با ظاهر معمولی. من صندلی جلو نشستم و یک زن میانسال هم صندلی عقب نشسته بود. زن : بعضی از مشتریام میگن چرا انقد گرونه. میگم بابا یه ذره انصاف داشته باشین. این کار تمام وقت منو صبح تا شب می گیره. شما خودتونو...
-
در آنکارا
دوشنبه 28 مهرماه سال 1393 21:17
هنوز چند ساعتی تا حرکت قطار آنکارا به تهران مانده و من در ترمینال اتوبوس نشسته ام و منتظرم. چون صبح خیلی زود است و حوصله ای برای گشت زدن نیست، مجبورم چند سطری بنویسم : دیروز دلم نمی اومد از اون میدون ساعت کوفتی شهر ازمیر دل بکنم. کاش بلیط برای دیرتر می گرفتم که اینجوری علاف هم نمی شدم. خیلی قشنگ بود. اصلا این همه...
-
آزادی
دوشنبه 28 مهرماه سال 1393 21:08
آزادی ! مقدس ترین واژه ای که انسان سروده ! مهجور ترین کلمه ! مظلوم ترین ! هر شاعری، نویسنده ای، هنرمندی و هر مبارز راه حقیقتی، هنگامی که می خواهد از آن بگوید فقط چشمانش پر اشک می شود بی آنکه توان آن را بیابد که از آن و از فقدانش سخن بگوید! واژه ای که بیشترین مستمسک بوده برای مظلوم نمایی آنهایی که در فقرش بوده اند و...
-
دل نوشته ها
پنجشنبه 30 مردادماه سال 1393 22:34
تجربه شعری در روزهای تلخ برو ! نمان! نگران من نباش وقتی رفتنت را خبر دادی همانجا که روزی زیباترین لبخند دنیا را در نیم نگاهی به من بخشیدی رفتم و یک دل سیر گریه کردم دیگر تا ابد، نه نیازی به خندیدن دارم ، و نه گریه خواهم کرد چیزی در من سالهاست مرده است . یادی از غلامحسین ساعدی که زیاد از او می خواندم : بی صدهزار تنها ،...
-
دیالوگ بی منت
یکشنبه 26 مردادماه سال 1393 23:52
مورد خوبیه، از اون گذشته تو واسه من خوش یمن بودی همیشه! مثل مورد بانک که خبر دادی و شد هرچند نتونستم قدرشو بدونم و متاسفم ! برای گذشته تاسف نخور! هرچی پیش بیاد. لاقل کم کم هنوز زنده ایم لعنتی ! اس که دادی امروز همزمان یه عتیقه آرشیو بازو دیدم و قول چند تا فیلم که طالب بودی رو گرفتم واسه فردا ! اومدی بیا تنها نمی بینم...
-
دو قطعه در روزهای پر حسرت
پنجشنبه 12 تیرماه سال 1393 12:51
1 تقدیم به دوست کوچکی که والامنش بود و جدی ترین های زندگی مرا جدی گرفت و از آن ساده عبور نکرد می گوید : آخر آدم باید از خودش، از دلش مراقبت کند؛ دل مواظبت می خواهد. نباید عاشق هر کسی بشوی. باید ببینی کسی که می خواهی دل به آن ببندی مناسب تو هست یا نه؟ باید ببینی کسی را که می خواهی عاشقش شوی در دسترس تو هست، به نتیجه ای...
-
متروپل
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1393 00:41
(1) متروپل، سالنی قدیمی که می خواست موجب رونق سینمایی شود که مدتی تعطیل مانده بود. (2) سینما خیال نبود، تعبیر خیال شد. اسب ما خیال نبود، اسب ما سینما بود که در دشتی سبز به خواب رفته بود. «مسعود کیمیایی» (3) متروپل چیزی نداشت جز یک زن زخم خورده، و دو مرد نجیب که سعی میشد رئال باشند؛ که خوب پرداخته نشده بودند و بازی...
-
حس غریب
شنبه 3 خردادماه سال 1393 11:55
ده سال پیش بود! خواندن کلیدر سه ماهی طول کشید. در منطقه ای مرزی به نام صالح آباد از توابع تربت جام،در شمال شرق کشور خدمت می کردم ! اواسط داستان بودم. مشابه بعضی لوکیشن ها و ماجراهای داستان را در آنجا می دیدم. قصه دوچندان برایم جذاب می شد. کم کم زمزمه هایی می شنیدم که گویا بعضی قدیمی ها گل محمد را می شناسند، او را دیده...
-
توصیف پایان یک فیلم
چهارشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1393 00:31
برف می بارد. دستی زنانه از پنجره آشپزخانه بیرون می آید و لطافت برف را حس می کند. مرد در حال خوردن انار دان شده است. (من بیننده به چه ها که نمی اندیشم از این پیاله انار!) روی دیوار قاب عکسیست که عروس و دامادی کنار هم سر سفره عقد نشسته اند. صورت زن کاملا با چادر پوشیده شده است . چیزی از آن نمی بینیم. زن به شوهرش پیشنهاد...
-
درباره حاتمی کیای غرغرو !
دوشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1393 12:53
این روزها خیلی اعتراض میشه به حرف های حاتمی کیا و اینکه چرا توی اون هشت سال سکوت کرده و حالا داره اینقدر غرغر می کنه ! و بنده هم نظرم اینه که نمیشه جلوی هنرمند رو گرفت و یا بهش اعتراض کرد که چرا مثلا انتقاد می کنی و یا ساز مخالف می زنی! اونم فیلمسازی مثل حاتمی کیا که با اندیشه هاش همه آشناییم. آنچه که در دو بند پیش...
-
پیام عاشورا
شنبه 26 بهمنماه سال 1392 15:48
در پاسخ به گزافه گویی آشنایی که در جمعی مطرح کرده بود: چه کسی با نوزاد شش ماهه به جنگ می رود؟ خواستم بگویم حسین(ع) فقط نوزاد شش ماهه به قتلگاه نبرده بود، او کودک سه ساله و ده ساله دخترش را هم برده بود. جوان برنایش را هم برده بود که گفته می شد شبیه ترین افراد به پیامبر خدا بود. برادری نیز با خود برده بود که سیمای پدرش...
-
خاطره من با لورنس عربستان
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1392 11:45
یادش بخیر وقتی برای اولین بار به منطقه ای به نام صالح آباد اعزام شده بودم ؛ خدمت مقدس سربازی؛ درست در همان مقطع پر اضطراب ، لورنس عربستان را دیدم. وقتی می خواست از صحرای سینا عبور کند و به او گفتند نرو ؛ گفت: موسی رفت منم می رم. و من بیست و سه ساله پر غرور در دفتر خاطراتم نوشتم : لورنس رفت منم می رم. روزهای آخر خدمت...
-
سعدی خوانی
پنجشنبه 16 آبانماه سال 1392 15:58
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم تو که از صورت و حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی تو نبودی که من این جام محبت خوردم تو برو مصلحت خویشتن اندیش که من ترک جان گفتم ازین پیش که دل بسپردم عهد کردیم که جان در سر کار تو کنیم و گر این عهد به...
-
به سیروس الوند
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 23:19
به تو حسودیم می شد که همدم خسرو خوبان بودی دوستت داشتم که عاشقانه ساز سینما بودی دوست داشتم یادی کنم از روزگاری که خسرو هنوز اینجا بود دلم تنگ شده برای روزهایی که امین حیایی اینقدر آماج اتهام و ناسزا نبود؛ هنوز هنرپیشه محبوب بود پورعرب هنرمند ستاره دهه اش بود؛ اینچنین که می دانی نبود روزهایی که عرب نیا پرکارتر بود ؛...
-
کاکو اینبار به روایت خودم
شنبه 11 خردادماه سال 1392 20:12
همه چیو آماده کرده بودم؛ دیگه کاری نبود ! از اولشم نباید می اومدم؛ بیخودی اومدم، بیخودی ترم پابند شدم، ینی خودم خودمو گول زدم ! اصلن بعضی چیزا به پای آدما نیومده . منو ببخش ! به موت قسم که دیگه طاقت موندن ندارم . نه! بزار تنها باشم؛ اینجوری خیلی راحت ترم! بُگذر! این حرفا کدومه؟ زندگی؛ زندگی منو دست انداخته بود! فقط با...
-
کلینت ایستوود - گرن تورینو
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 14:32
حاضرم کل هاردمو یه جا شیفت دلیت کنم، فقط دو تا فیلم از کلینت ایستوود دارم اونارو نگه دارم . این آدم که عکسشو می بینین با یه ماشین گرن تورینو منو به گریه انداخت ! باورتون میشه ؟ اینو گفتم تا تمام عاشقان سینما دلشون بسوزه !
-
برف روی کاج ها
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 15:19
فیلمی که با هم دیدیم فیلم برف روی کاج ها به عنوان اولین ساخته پیمان معادی به نظرم کار خوب و مورد قبولی بود. علت سیاه و سفید بودنش شاید مورد قبول نباشه ولی قشنگ از آب در اومده بود. بازی مهناز افشار خوب بود و نشون میده رفته رفته داره کارش بهتر میشه ! دوربین روی دست بیخودی داشت و اصلاً ضروری نبود؛ مثلاً راه رفتن توی پارک...
-
یک دیالوگ از یک فیلم
دوشنبه 5 فروردینماه سال 1392 00:06
سرزمین بزرگ کارگردان: ویلیام وایلر ؛ بازیگران: گریگوری پک، چارلتون هستون، جین سیمونز در مورد این دیالوگ؛ می تونم بگم مدل زندگی من سراسر در این چند جمله مستتر شده؛ یا اینکه می تونم بگم از تمام سینما – اولین فیلم تا آخرین – همین یه دیالوگ برای زندگی آدمی مثل من کافیه بشنوید از بزرگ ترین های عالم سینما گریگوری پک: -...